اگر ما از چراغ قرمز راهنمایی رد شویم، اموال کسی را بدزدیم یا کسی را بکشیم، دقیقا میدانیم که جریمه این اعمال را چه مرجعی تعیین میکند: قانون کشور. و میدانیم اگر قانون را رعایت نکنیم چه مقامی ما را مجازات خواهد کرد: دولت. آیا در کشور قانونی وجود دارد که مقرراتی برای گفتار ما وضع کند، یا هیچ شعبهای از دستگاه دولت هست که چنین مقرراتی را به موقع اجرا بگذارد؟ مسلما نه. کتابهایی هستند که قوانینی برای صحبت کردن و نوشتن ما تدوین کردهاند و مردمی هستند که اگر ما از این قوانین پیروی نکنیم اعتراض و خردهگیری میکنند. ولی این کتابها و این مردم از لحاظ حقوقی هیچ نفوذی بر ما ندارند (خارج از محدوده کلاس درس که البته در آنجا معلم میتواند در ازاء سرپیچی از این قوانین به ما نمره بد بدهد). نه فقط آنها فاقد صلاحیت حقوقی هستند، بلکه دارای هیچ گونه قدرتی نیستند که مقامی به آنها تفویض کرده باشد. درست است که بعضی کشورها دستگاههای تنظیم کنندهای داشتهاند که از نوعی قدرت برخوردار بودهاند، مثل آکادمیهای ملی فرانسه و اسپانیا که به وسیله پادشاه تاسیس شدند و و ظیفه خاص آنها «تنظیم و پاک نگه داشتن زبان» بود. حتی در این کشورها نیز کسانی که دخالت آکادمیها را در کار زبان جدی تلقی کردند معدود بودند، ولی به هر حال قدرت آنها به نحوی وجود داشت. اما چنین دستگاهی هیچگاه در یک کشور انگلیسی زبان وجود نداشته است و بعید به نظر میرسد که مردم انگلیسی زبان هرگز مایل باشند که فتواهای یک آکادمی یا وزارت فرهنگ یا موسسهای نظیر آن را بپذیرند.
صورتهای مختلف زبان به عنوان وسیله بیان عقایدی که شما میخواهید منتقل کنید، دارای ارزش مساوی هستند. مثلا برای یک انگلیسی زبان، عبارت
you do it برای بیان مفهوم «انجام دادن کاری در زمان گذشته» به خوبی ِ عبارت you did it است و هیچ انگلیسی زبانی امروز در درک مقصود شما دچار اشکال نمیشود. همین فرض درباره عبارات دیگری که غلط محسوب میشوند نیز صادق است. حتی در پارهای موارد میتوان ادعا کرد که صورتهای به اصطلاح «غلط» از نظر سادگی و روشنی تاحدی بر صورتهای دیگر ترجیح دارد. صورت his در گفتار «صحیح» هم به عنوان صفت به کار برده میشود (مانند his book) و هم به عنوان ضمیر (مانند that’s his)، در حالی که صورت به اصطلاح «غلط» hisn و دیگر صورتهای مشابه که به n- ختم میشوند (hern, ourn, yourn, theirn) به وسیله پسوند خود کاملا مشخص شدهاند که ضمایر ملکی هستند نه چیز دیگر، همین استدلال درباره صورت ain’t نیز صادق است. برای اینکه زمان حال فعل to be را منفی کنیم: در گفتار «صحیح» باید از سه الگوی متفاوت استفاده کنیم:
I’m not، he isn’t، we (you, they) aren’t در حالی که صورت به اصطلاح «غلط» آن ain’t یک صورت برای اول شخص و دوم شخص و سوم شخص مفرد یا جمع عرضه میکند همان طور که can’t یا won’t برای همه اشخاص یک صورت عرضه میکنند و میتوانند به همان راحتی به کار برده شود. با توجه به صورتهای can’t و won’t میتوان استدلال کرد که صورت he doesn’t نیز به جای صورت he don’t تمایزی است غیر ضروری.
ما میتوانیم نظیر همین استدلال را درباره برتری دیگر صورتهای به اصطلاح «غلط» نیز عرضه کنیم.
پس چیست که بعضی صورتها را «غلط» میکند و بعضی را نمیکند. چنانکه دیدیم، این موضوعی نیست که مربوط به مقامات قانونی یا نیمه قانونی باشد. همچنین چیزی نیست که همه کس آن را محکوم کند و یا اینکه در نتیجه عدم تفهیم و تفهم باشد. در حقیق، چنانکه گفته شد، بعضی از این صورتهای به اصطلاح «غلط» سادهتر و روشنتر از برابرهای به اصطلاح «صحیح» خود هستند. در حقیقت، ملاک ارزیابی منحصر به قابل قبول بودن در بعضی طبقات اجتماع میشود، یعنی طبقاتی که در اجتماع حاکمند و رفتار آنها برای دیگران سر مشق قرار میگیرد. اینکه یک صورت زبانی مقبول یا مردود شود مربوط به ماهیت آن صورت یا مربوط به صحه گذاشتن یک مقام رسمی بر آن نیست بلکه صرفا مربوط به این است که آیا شنوندگان از آن خوششان بیاید یا نه: یا به عبارت دیگر، شنوندگان نسبت به کسی که آن را به کار میبرد واکنش مطلوب یا نامطلوب از خود نشان دهند. «صحیح» یعنی «از نظر اجتماعی پذیرفته» و جز این در مورد زبان هیچ معنی دیگری نمیتواند داشته باشد.
قابل قبول بودن اجتماعی یک صورت زبانی، یا به عبارت دیگر «صحیح بودن» آن بر مبنای عقل یا منطق یا صفت ویژه آن قرار ندارد، بلکه صرفا بر اساس نگرش عاطفی شنونده نسبت به آن قرار دارد، و نگرشهای عاطفی طبعا در بین افراد، گروهها و طبقات اجتماعی مختلف متفاوت است. کلمات و صورتهای زبانی از نظر قابل قبول بودن اجتماعی نیز در طور زمان تغییر میکنند: در اوایل قرن هفده سخنگویان محافظه کار و طرفداران «پاکی زبان» به استعمال ye و you در خطاب به دوم شخص مفرد به جای thou و thee به شدت اعتراض میکردند، و حتما زمانی بوده است که صورت جمع cows به جای شکل قدیمیتر kine یک بدعت قابل اعتراض بوده است.
با وجود این، اختلاف در پذیرفتگی اجتماعی بین I ain’t و I am not، بین hern و hers و امثال آن یک اختلاف واقعی است. اگر احتمال این باشد که فرزند من به علت گفتن i done it یا hisn بعدها مواجه با اشکال شود، من میکوشم تا نگذارم او به استعمال آن صورتهای زبانی عادت کند که از نظر اجتماع پذیرفته نیستند و موجب خواهند شد که دیگران نسبت به او به طور نامطلوبی واکنش کنند. ولی اگر من آدم با شعوری باشم به این نکته پی خواهم برد که دلیل اینکه من میخواهم فرزندم از به کار بردن این صورتهای به اصطلاح «غلط» خودداری کند این نیست که این صورتها در ماهیت بدند، بلکه دلیل آن فقط یک ملاحظه عملی است: یعنی جنبه پذیرفتگی اجتماعی آنها. دیگران انتخاب او را در گونه زبانی که به کار میبرد به عنوان یک ملاک خودساخته برای طبقهبندی او در اجتماع به کار میبرند. ما باید قضاوتهای دیرینه خود را درباره صورتهایی چون I ain’t این طور بیان کنیم: ما از به کار بردن این عبارت اجتناب میکنیم نه به علت اینکه اینها «بد » یا «غلط» یا «خلاف دستور» هستند، بلکه به این علت که از نظر اجتماعی پذیرفته نیستند. بدیهی است وقتی که مردم یک طبقه صورتهایی نظیر he don’t را از نظر اجتماعی دیگر مردود ندانستند، آن صورت زبانی خود به خود «صحیح» خواهد شد.
درباره مواردی که تا کنون بحث کرده ایم، تکلیف روشن است: ما از به کار بردن صورتهایی چون I see him یا he don’t اجتناب میکنیم زیرا اینها چون احکامی هستند که عدم تطابق با آنها ممکن است منجر به نتایج نامطلوبی در زندگی ما و روابط ما با دیگران گردد. ولی موارد بسیاری هستند که واقعیت آنها با آنچه به ما آموخته شده تطبیق نمیکند؛ یعنی «صحت» یا پذیرفتگی واقعی، با آنچه به ما گفته شده از به کار بردنش اجتناب کنیم، مغایرت دارد. مثلا عبارت It’s me را در نظر بگیرید. دستور نویسان به ما میگویند قانونی وجود دارد که «فعل to be هیچگاه مفعول مستقیم نمیپذیرد» و بنابراین باید همیشه گفت It’s I و هرگز It’s me را به کار نبرد. این قانون در بسیاری از کتابهای دستور وجود دارد ولی این هیچ نوع ضمانتی بر صحت آن نمیتواند باشد. این قانون در تطبیق با واقعیت، یعنی استعمال واقعی زبان انگلیسی، بی معنی است. این قانون به وسیله دستور نویسان انگلیسی از دستور زبان لاتین اقتباس شده است و در آن جا کاملا مصداق دارد اما واقعیت پذیرفتگی استعمال زبان در انگلیسی کاملا متفاوت است: ما صدها سال است که گفتهایم و امروز هم میگوییم It’s me، It’s us و مانند آن.
داستانی نقل شده است درباره خانمی از طرفداران جدی «پاکی زبان» که به شاگردان خود در کلاس میگفت از به کار بردن صورت It’s me جدا احتراز کنند و همیشه بگویند It’s I زیرا قانون دستوری است است که فعل to be مفعول مستقیم نمیپذیرد. چند دقیقه بعد همین خانم در اتاق مدیر مدرسه را میزند. مدیر مدرسه میگوید: کیه؟ و او در جواب میگوید: It’s me. وقتی این خانم در گفتگوی طبیعی و عای، بدون فکر میگوید It’s me، کار درستی انجام میدهد. ولی وقتی که در کلاس سعی میکند قانونی ساختگی و غیر واقعی به شاگردان خود تحمیل کند که هیچ کس حتی خودش نیز آن را رعایت نمیکند، آن وقت کار نادرستی میکند.
همه ما این داستان قدیمی را درباره آن دستور نویس شنیدهایم که گفته بودند: «Never use a preposition to end a sentence with».
حالا فرض کنید که نحوه استعمال زبان تغییر کرد و آنچه ما امروز عموما به کار میبریم (مثلا he goes و she sings) دیگر به کار نرفت و جای خود را به نحوه استعمال دیگری داد که ما امروز نمیپذیریم (مثلا he go یا she sing). آیا در این صورت باید گفت آنچه در گذشته بود «صحیح» و آنچه امروز هست «غلط» است؟ به هیچ وجه. وقتی عادات مردم و نحوه استعمال زبان تغییر کرد، هیچ مقام یا هیچ قانونی وجود ندارد که بتواند از این تغییر جلوگیری کند، و تازهها همان قدر خوبند که کهنهها. البته تازهها الزاما بهتر از کهنهها نیستند؛ نه بهتر و نه بدتر؛ فقط با آنها متفاوتند. گرایش برخی از ما بر این است که فکر کنیم رسم یا عادت یا چیزی که کهنه است الزاما از آنچه تازه است بهتر است. این طرز فکر در دوران باستان و قرون وسطی سخت رایج بود، و در بعضی مسائل از جمله زبان تا به امروز باقی مانده است. این تنها دلیلی است که دستور نویسان برای رجحان یک نحوه استعمال بر دیگری عرضه میکنند.
هر نوع تلاشی که برای برقرار کردن ملاکهای مطلق و معیارهای قاطع به کار رود تا زبان مردم را تنظیم کند، از گام نخست محکوم به شکست است، زیرا، به طوری که قبلا بحث کردیم، هیچ مقامی وجود ندارد که حق یا توانایی آن را داشته باشد که بر زبان مردم حکومت کند. و حتی وقتی که چنین مقامی رسما به وجود آید (مانند آکادمیهای فرانسه و اسپانیا) نمیتواند ملاکهای معتبری برای طراحی زبان مردم پیدا کند.
خلاصه اینکه تمام تصورات ما در مورد «صحیح و غلط» بودن زبان نه تنها نادرست و بیهوده است، بلکه به طور قطع مضر است و چه خوب است که ما از قید آنها رهایی یابیم. وقتی که طرفداران «پاکی زبان» به ما میگویند که نحوه استعمال ما «بد» یا «غلط» یا «غیر دستوری» است، معنی حرف آنها این است که آنچه ما میگوییم در طبقات بالای اجتماع مورد قبول نیست. بعضی اوقات راست میگویند و بعضی اوقات نیز یاوه گویی میکنند. قوانینی که این عده به ما توصیخ میکنند دارای هیچ گونه اعتباری نیست؛ هیچ ماخذی جز تمایل شخصی آنها ندارد و اغلب بر اساس منطق دروغی و ظاهر فریب یا بر بنیاد ساختمان زبان لاتین، که با انگلیسی ارتباط چندانی ندارد و نمیتواند برای آن حجت باشد، قرار گرفته است. اگر «اشتباه» یا «غلطی» مکرر باشد، اگر هر کس آن اشتباه را مرتکب میشود، اگر حتی در آثار نوینسدگان بزرگ نیز یافت میشود، در این صورت آن اشتباه نیست. به قول ژوستینین (Justinian) امپراتور بزرگ و قانونگذار بزرگ قسطنطنیه: اشتباهی که همه مرتکب میشوند دیگر ا شتباه نیست. ما باید به زبان خود واقع بینانه نگاه کنیم، نباید درباره آن احساس حقارت کنیم و یا به حرف کسی که آنرا «صحیح» یا «غلط» میداند گوش بدهیم. اغلب ما متوجه میشویم که باید نحوه استعمال خود را تغییر دهیم، صرفا به این دلیل که موفقیت مادی و اجتماعی به شیوه هایی بستگی دارد و نحوه گفتار ما به عنوان یکی از این شیوهها تلقی میشود. در چنین وضعیتی، البته اولیتر آن است که این سازگاری را برقرار کنیم؛ ولی خوب است این کار را بر اساس واقعیت، یعنی پذیرفتگی اجتماعی گفتارمان، انجام دهیم نه بر اساس دستورالعملهای خیا ل انگیز فلان دستور نویس یا فلان مرجع دروغی.